إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

سایت رسمی جماعت دعوت و اصلاح

  • روز پنچشنبه ٦ اردیبهشت‌ماه سال ١٣٥٣جهت کسب علوم دینی همراه مرحوم پدرم و یکی از بستگانم عازم کردستان شدم و وارد روستای محمودآباد در سی کیلومتری شهر مریوان شدیم و در خانقاه شیخ عثمان رحمه الله مستقر شدیم. بعد از گذشت پانزده روز پدرم و فامیل همراهمان به تالش برگشتند و من به مدرسه‌ی دینی شیخ در روستای درود که حجره‌ی طلاب و خانقاه شیخ علاءالدین رحمه الله آنجا بود از طرف شیخ عثمان معرفی و سفارش شدم.

    نه آشنایی داشتم و نه زبان کردی بلد بودم و به ناچار فارسی صحبت می‌کردم. در آن مدرسه علاوه بر طلاب تعدادی طلبه هم به عنوان مهمان در خانقاه حضور داشتند

    نویسنده:
    هاشم ناصری ناو